این کتاب به خلأی در موسیقی دستگاهیِ ایران میپردازد که امروز بسیاری از مجریان آن، حتی از وجود این فقدان نیز بیخبرند۱. فراموش شدنِ این خلأ چنان گستردگی و عمقی یافته که چیستیاش نیز خود به تفهیم و آموزش نیاز دارد چه رسد به آموزش اصل موضوع. از همین روست که وجود دو بخش نظری و عملی در کتاب ضروری بوده است.
نویسنده اغلبِ مطالب بخش نظری را پیشتر در سلسله مقالاتی منتشر نموده بود و حال با تکمیل و تدقیق بیشتر، یکجا در این کتاب در دسترس قرار داده است. این موضوع نشان میدهد نویسنده که خود نوازنده نیز هست از سالها پیش بر اهمیت مسأله پی برده و آن را پژوهیده است. طرفه آنکه موضوع کتابِ حاضر در نواختههای او نیز پررنگ و از ویژگیهای سبکی او در نوازندگی است. مقالات پیشین اگرچه راهگشا بودند اما گردآمدنشان در یک مجموعه و گستراندنِ بحث، دامنهی نفوذ آن را مضاعف میکند. به ویژه اینکه با افزودن بخش آوانگاری (تحریرهایی از بیست و پنج استاد آواز ایرانی، همراه با اصل فایلهای صوتی در دو سیدی)، طرح موضوع، کارآمدتر و اثرگذارتر خواهد بود. متنِ کتاب، روان، منسجم و فروتنانه است.
از نظر گروه مخاطبین، این کتاب برای سطح متوسط و پیشرفته مناسب است؛ نوازندگان یا آن دسته از هنرجویانِ آواز که دستکم با ردیف دستگاهی آشنایی اولیهای یافتهاند و از نظر تکنیکی به سطح متوسطی رسیدهاند.
از مهمترین نکات آغازین متن، یکی توجه به موضوعِ ارتباط هر زبان با موسیقیِ بالیده با آن است و دیگری تبیینِ این گزاره که گنجاندنِ مقولهی تحریر در مسیر آموزش موسیقی دستگاهی صرفاً افزودنِ آرایه و تزئین نیست و اساساً صراط مستقیمِ فهمِ مایهها و گوشههاست. تحریر همچون شابلونی است که سیر ملودیک مقامها را مینمایاند و خود جویبارِ آفرینش و خلاقیت در موسیقی دستگاهی است. این نکته به دفعات و از زوایای مختلف در متن بازگو و تشریح شده است. از همین رو تحریرهای آوانگاریشده نیز بر اساس دستگاهها و گوشهها طبقهبندی شدهاند.
طبیعی است که یکی از چالشهای طرح چنین موضوع موسیقیشناختی مهمی برای نخستین بار، تدوین ادبیات و واژگان و اصطلاحات خواهد بود که به موازات آواگذاری، الگوسازی و گونهشناسی، ساختمان نظری موضوع را شکل دادهاند. از این مسیر، کتاب گامی بلندتر از تبیین برداشته و با فرضیههایی در رسیدن به سلولهای بنیادین و ارائهی قاعدهمندی حاکم بر ترنمهای آوایی، مقدمات ساختن و پرداختن تحریرهای جدید را بر اساس اجزای تشکیلدهنده پایهریزی کرده است (موضوعِ فصل چهارم از پنج فصل کتاب، نمودارهای گسترشیِ واحدها و الگوهای تحریری است). از این منظر میتوان گفت رویکرد مؤلف قیاسی بوده و یکی از موضوعات پژوهشهای آتی میتواند کاربستِ رویکرد کلاننگر باشد. به این معنا که انواع پیشرویهای لحنیِ تحریرها صورتبندی شوند.
سودمندی تألیف حاضر برای آوازخوانان بدیهی است و این تلاش، گام اثربخش و ماندگاری در آموزش آواز دستگاهی است۲ (علاوه بر جنبهی آموزشی، آوانگاریها میتوانند مقدماتی برای بررسی و مقایسهی ویژگیهای سبکی اساتید آواز باشند). اما روشن است که موضوع تحریر در آوازخوانی، آشکارتر از نوازندگی است؛ همین بس که واژهی تحریر، ذهن را در نخستین مواجهه و به سنتِ مألوف به یاد دنیای آوازخوانی میاندازد. در هر حال تحریر –در هر سطحی از برداشت و ارائه که در نظرش بگیریم- در آموزش سنتیِ آواز دستگاهی جزء مهمِ فراگیری است. کافی است آن را با آوازهای موسیقیهای عربی و ترکی مقایسه کنیم. مثلاً در قرائت قرآن، قاری صرفاً متن (text) را میخواند و نمودِ فن و هنرش به تمامی در به زبان آوردنِ متن است. اما در آواز دستگاهی، پیش و پس از متن –و حتی در دلِ متن- راه دیگری نیز پیش روی آوازخوان باز است؛ عرصهای بی منتها از جنس آرایه، برای آفرینش و بیانگری.
بر این اساس خلأی که در آغاز از آن یاد شد عموماً به حوزهی نوازندگی مربوط است (اگرچه گستردگی و جوشش این آرایه در آوازخوانی نیز امروزه به هیچ روی قابل قیاس با گذشته نیست). به عبارت بهتر ابتلا به این فقدان در نوازندگی شایعتر و دمدستتر است؛ چنانکه در نواختههای نسلهای جدید هر روزه میبینیم و میشنویم. از این حیث کتابِ حاضر لقمهی راحتالحلقومی برای هنرجویان نوازندگی است؛ هنرجویانی که اساتیدشان جز حفظاندنِ طوطیوار چیز دیگری نمیدانند و از آنها نمیخواهند، و بنا به نیاز هر هنرجو توصیهای برای بازنوازیِ اجراهای شاخص گذشته ندارند. این کارِ پر مشقت که از حوصلههای امروزی خارج است، با این کتاب به این سطح تخفیف یافته که هنرجویان سازهای ایرانی میبایست با زبان ساز خود تلاش کنند که در اجرای تحریرها به یک بیان روان و سلیس برسند. از این دریچه نیز این راهِ گشودهشده ادامهای میطلبد و گامهای بعد علاوه بر پرداختن به جنبههای نظریِ دیگر، همچنین میتواند معطوف باشد به ارائهی برگردانهایی از ادبیاتِ تحریر برای سازهای مختلف و بسته به تکنیکهای ویژهی هر ساز.
ترجمهی این کتاب به زبان انگلیسی و انتشار آن در خارج از ایران نیز میتواند در شناساندن یکی از منحصربهفردترین شاخصههای موسیقی ایران به موسیقیشناسان پرفایده باشد.
۱- پیشتر در نوشتههای مختلف به این فراموشی و اهمیت موضوع اشاره وآن را گوشزد کردهام.
۲- نک. مروری بر آلبوم «آواز دورهی پهلوی اول» با عنوانِ «آواز دستگاهی؛ هنر بیصاحاب» منتشر شده در همین رسانه.