نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: سالن رودکی


ney va ghanoon

شهسوار هنوز نیامده

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

از مجموعه کنسرت‌های «چندشب»، «چندشب نی و قانون» اجرا شد. به این معنا که برگزارکنندگان تکنوازی‌های نی و قانون را در میان هم رج زده بودند؛ هر شبی دو از این و دو از آن و روی هم سه شب. از نی‌ها بگذریم زیرا نه آنچنان رویدادی در نواختن‌شان بود نه اجرای کلاسیکی که بتوان به تفسیر حوالتش داد؛ یکی دو نفر اجرای نسبتا شسته‌رفته‌ای کردند و همان که آموخته بودند و هستند را به نمایش گذاشتند، بی کم و کاست (بیشتر در شب سوم).

اما نوازندگان قانون و نوازندگیش‍ان شایسته‌ی توجه بیشتری است. نه به این دلیل که اجراهای درخشان خلاقانه و مبهوت‌کننده هر سه شب را آکنده بود یا نه به آن دلیل که تسلط تکنیکی و تاویلی بر یک کارگان شناخته‌شده را به نمایش می‌گذاشت و نه حتا برعکس آنها یعنی به خاطر آشفتگی و نقص در اجراهای مختلف (که این شق سوم به حقیقت آنچه در سه شب می‌شد شنید نزدیک‌تر است) بلکه بیشتر به علت فقدانی که همه‌ی اجراها، از تواناترین تا ناتوان‌ترین با کمبود قطعات مخصوص به ساز و نبود روش‌های مطمئن برای تنظیم قطعات دیگر سازها برای قانون، به آن اشاره می‌کردند.

ساز قانون اکنون حضورش در موسیقی ایرانی تثبیت شده است، گرچه هنوز به قدر دیگر سازها عضو ثابت ترکیب گروه‌نوازی یا تک‌نوازی کلاسیک (همراه با آواز) نیست. مدت‌هاست که از مرحله‌ی تنها دو یا سه نام گذشته و تعداد نوازندگانش (با همه‌ی تفاوت‌‌های موجود میانشان) رشد چشم‌گیری داشته است. حالا کم و بیش همه چیز آماده‌ی رفتن به مرحله‌ی کیفی بعدی است؛ ظهور یک موسیقیدان دوران‌ساز که قانون‌نوازی را به پیش و پس از خودش تقسیم کند. یا مجموعه‌ای از کنش‌های جمعی که نتیجه‌ای مشابه این داشته باشد.

این ساز یک شهسوار کم دارد، کسی که هم قادر بر کارگان‌سازی باشد هم توانا بر عبور از مرزهای این ساز و تبدیل شدن به یک دوران‌ساز عمومی موسیقی کلاسیک ایرانی. یک شخصیت جامع فرضی که همان تاثیری را بر سرنوشت قانون بگذارد که فرامرز پایور بر سنتور به طور خاص و بر موسیقی کلاسیک ایرانی به طور عام گذاشت. چندشبِ این‌بار چشم‌انتظاری چنین شخصیتی را فاش می‌کرد.

چند شب قانون و نی کنسرت سالن رودکی آروین صداقت کیش

28 مرداد 1397
shabe piano moaser concert

تفسیر غایب از اجرا

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

در شب پیانوی آهنگسازان معاصر ایرانی سه نوازنده آثاری از نُه آهنگساز را اجرا کردند. آثار اجراشده که بازه‌ی زمانی 65 ساله‌ (از توکاتای فرهت که در 1331 ساخته شده تا قطعات امروزی) را می‌پوشاندند، شامل بخشی از تاریخ آهنگسازی برای پیانو در ایران بود. شنیدن نام‌ پیشکسوتان نام‌آور مثل امانوئل ملیک اصلانیان، فوزیه مجد، هرمز فرهت و محمد سعید شریفیان تا نسل‌های بعدی مثل آزاد حکیم رابط، امیرمهیار تفرشی‌پور، محمدرضا تفضلی، امین هنرمند و نگین زمردی برنامه‌ی اجرا را رنگارنگ می‌کرد.

رپرتواری که نینا برزگر، کارن سلاجقه و یزدان یکرنگیان برای شب اجرا برگزیده بودند شناخته‌شده، به لحاظ تنوع غنی و هم‌زمان دشوار بود. دشوار ازاین‌جهت که نوازندگان باید با سلیقه‌ی آهنگسازان مختلفی دست‌وپنجه نرم می‌کردند و در همان حال برای پدیدآوردن یک اجرای  شایان توجه، بر شناخت شنونده‌ی احتمالی از قطعات غلبه می‌کردند، زیرا از هشت قطعه از ده قطعه‌ی رپرتوار اجرا و ضبط شناخته‌شده وجود دارد. این کار در هر اجرا حتا از چیره‌شدن بر پیچیدگی‌های فنی نیز سخت‌تر است. پرسش هر اجرای این‌چنینی این است؛ چگونه می‌توان قطعه‌ای معروف مثل «پروانه» را اجرا کرد و از زیر سایه‌ی اجراهای قبلی‌اش بیرون آمد؟

پاسخ در این کنسرت چندان راضی‌کننده نبود. نه این‌که نوازندگان خواسته یا ناخواسته تفسیر دیگران را اجرا کرده باشند، اتفاقاً اجراهایشان به‌اندازه‌ی کافی با اجراهای قبلی فرق داشت اما تقریباً در نیمی از رپرتوار فرقشان طوری نبود که بشود آن را یک تفسیر خلاقانه‌ی تازه دانست. در اجرای سلاجقه از قطعات فرهت و مجد و همین‌طور یکرنگیان از قطعات اصلانیان (به‌ویژه پروانه) پیش از هر چیز عمق آکوستیکی کم، خاطر را می‌آزرد و سپس کندی اغراق‌آمیز و تا حدودی هم سرعت تکلم که به نحو بارز دگرگون شده بود. درنتیجه قطعه‌ها اول از لحاظ ریتمیک (مخصوصاً اجراهای سلاجقه) و بعد هم تا حدودی مفصل‌بندی تغییر شکل کلی پیدا می‌کردند. بااین‌حال هر دو نوازنده به ترتیب در اجرای قطعه‌های هنرمند و تفرشی‌پور به کمک صدادهی و بازه‌ی دینامیکی سازگارتر، موفق‌تر ظاهر شدند.

نینا برزگر اما نسبتاً موفق‌تر بود. مجموع عوامل اجرا در کار او متناسب‌تر به گوش می‌رسید با یک غایب روان‌شناختی مهم؛ جسارت نوازندگی، که می‌توانست بیشتر شود.

آروین صداقت کیش کنسرت شب پیانوی آهنگسازان معاصر ایرانی سالن رودکی محمدرضا تفضلی نگین زمردی آزاد حکیم رابط امانوئل ملیک اصلانیان نینا برزگر یزدان یکرنگیان فوزیه مجد کارن سلاجقه سعید شریفیان هرمز فرهت امین هنرمند امیر مهیریار تفرشی پور

07 خرداد 1397
chand shab santoor

درباره‌ی جریان اصلی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

دو شب کنسرت، شش سنتورنواز، 120 دقیقه موسیقی، از مجموعه کنسرت‌های «چند شب» که شبی پس از شصت و سومین زادروز پرویز مشکاتیان در تالار رودکی اجرا شد، بیشتر از هر وقت دیگری مساله‌ی جریان اصلی را به رخ می‌کشید و به یاد می‌آورد که امروزه عیار آفرینش برای سنتور غالبا به نسبت سنتورنوازها با نوعی جریان اصلی برمی‌گردد.

و این جریان اصلی چیست؟ مشکاتیان، اردوان کامکار و تا حدودی هم پایور. مهیار طریحی و سیاوش کامکار، (فارغ از آمادگی کمشان در این اجرا) شاگرد و پیرو اردوان کامکارند و در این ضلع جریان. پویا سرایی و پویان عطایی باوجود برآمدن از مکتب پایور و از کلاس کامکارها بیشتر در ضلع دیگر یعنی مشکاتیان ایستاده بودند. کاوه شفیعی خارج از جریان اصلی و در یک سبک نوازندگی همیشه جزیره‌گون (ورزنده) قرار می‌گرفت و علی بهرامی‌فرد، تنها درخشش واقعیِ این «چندشب»، درست در ضلعی که دیگران نیز باید دیر یا زود به جستجوی آن برخیزند؛ سنتز خودش.

اگر به چشم‌انداز سنتورنوازی و سرجمع کار سنتورنوازان امروزی بنگریم می‌بینیم که مسئله فعلاً مسئله‌ای ترکیب‌گرانه است. در نسل جدید هنوز صداداری شخصی (خواه منفرد خواه همه‌گیر) کمتر می‌شنویم و همچنین انشای موسیقایی متمایز. اگر بارقه‌ای هست حاصل گزینش خاص و همنشین کردن عناصری از سبک‌های مستقر است. گیر و گرفت اینجا هم مثل بسیاری جاهای دیگر در موسیقی امروزی‌مان به آفرینش، به آهنگسازی برمی‌گردد.

از این منظر، تنها اجرای پویا سرایی نشان کمرنگ گزینش شخصی داشت (گرچه قدری بی‌رمق نسبت به بهترین شرایطش) و با فاصله‌ی کیفی بسیار نسبت به بقیه علی بهرامی‌فرد. بهرامی‌فرد با آن نیم ساعت سه‌گاه، بلوغ موسیقایی‌اش را به نمایش گذاشت و نشان داد که به سنتز شخصی، منسجم و استواری از عناصر سنتورنوازی موجود رسیده است. صدادهی، بهره‌گیری خلاق از سرعت، دقت و استقلال مضراب و بازه‌ی دینامیکی متناسب با هدف، انتخاب‌های او از میان عناصر موجود سنتورنوازی بود که به انضمام توانایی شایان توجه آهنگسازی‌اش (بسط تم‌های آشنا در فرم‌های مضرابی متنوع، توان سازماندهی فرمی قطعه و خوش‌سلیقگی‌اش در خلق لحظات موسیقایی) تأکیدی قوی بر این بود که هنر ترکیب راهی از دل جریان اصلی گشوده و یک نوازنده-آهنگساز شش‌دانگ به جامعه‌ی موسیقی معرفی کرده است.

27 اردیبهشت 1397
respina

دشواری‌های رپرتوار همخوان

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

کوارتت رسپینا رپرتواری از آثار پیش‌تر اجرا شده‌ی آهنگسازان ایرانی را به روی صحنه آورده است. این برای کوارتتی که یکی از اهدافش «تمرکز بر آثار آهنگسازن ایرانی [با هدف] ایجاد آرشیو صوتی و تصویری از قطعات نوشته شده و همچنین ایجاد سیر تاریخی به واسطه‌ی اجراهای پیاپی از آثار زهی آهنگسازن نسل قدیم تا حال حاضر» است، موفقیتی محسوب می‌شود، به شرط آن که به این سطح محدود نماند و به سوی فراهم آوردن تفسیرهای ماندگار آثار برود.

در این کنسرت رپرتوار برگزیده از فرزاد فضلی، محمدرضا تفضلی، نگین زمردی، آزاد حکیم‌رابط و مهران روحانی از یک جهت همخوانی زیادی با یکدیگر داشت؛ در چهار قطعه از پنج، عناصری از موسیقی ایرانی (به مفهومی گسترده) به‌کار رفته بود. این نکته‌ی ظریف که می‌توانست کار کوارتت را برای اجرا تسهیل کند و دشواری‌های سبک‌شناختی و فنی کم‌تری پیش پای آنها بگذارد، درست به‌عکس، چالش اصلی را به وجود آورد و مانع کارشان شد.

کوارتت در اجرای جمله‌ها قدری نامطمئن و در القای حالت و بیان تا اندازه‌ای به سختی افتاد. این امر که در «پرلود و رِنگ» تفضلی به دلیل غلبه‌ی برداشت فرمی از موسیقی دستگاهی کم‌تر فرصت بروز پیدا می‌کند، از قطعه‌ی «برون کوچ» زمردی به بعد شدت یافت تا در کوارتت حکیم‌رابط به بیشنه‌ اندازه‌ی خود برسد و گرچه در «به یاد گذشته»ی روحانی، اندکی فرونشست اما کماکان برطرف نشد و در نهایت اجراها را از رسیدن به آستانه‌ی نهایی پتانسیل نهفته در هر یک از قطعات باز ‌داشت.
هنگامی که جمله‌ی پُرتحریر و شاخص «کوارتت براساس موسیقی ترکمنی» حکیم‌رابط تقطیعی دیگر یافت (و همچنین فضای مشابهی در انتهای کوارتت شماره 2 روحانی) و ساختار ابتدای قطعه فروپاشید، چالش بزرگ خود را ظاهر کرد. با این‌حال این امر را نباید چندان شگفت‌انگیز تلقی کرد. ایراد اصلی به همان مساله‌ی رپرتوار بازمی‌گردد. آثاری که در این کنسرت اجرا شد، حتا در ایران نیز جزئی از رپرتوار معمول کوارتت‌ها نیست، بنابراین بسیار طبیعی است که هنوز راه حل مشکلات اجراییِ آن آثار در حافظه‌ی جمعی-موسیقایی ته‌نشین نشده باشد. راه برگذشتن از این سد؛ چیزی نیست جز همان «ایجاد سیر تاریخی» به کوشش گروه‌هایی مانند رسپینا.

عکس‌ها از شهنوش جنگراوی

سالن رودکی آروین صداقت کیش کوارتت رسپینا دانیال جورابچی آرش اسدنژاد آرمین قضاتی ارسلان علیزاده

28 فروردین 1397
gottlieb wallisch piano recital

شوبرتِ والیش

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

روزگاری ایران رسیتال نوازندگان پیانوی بزرگی را به خود می‌دید. اجرای نام‌های افسانه‌ای سده‌ی بیستم همچون «آرتور روبنشتاین» ناممکن نمی‌نمود. این جهانی دیگر بود و موسیقی کلاسیک غربی حمایت دولتی داشت و ... . امروز اما دستِ تنها و درعین‌حال توانای جامعه‌ی مدنی در کار است تا به نیروی خویش برنامه‌ای مانند رسیتال «گوتلیب والیش»، نوازنده‌ای از همان تبار (گرچه هنوز کم‌تر افسانه‌ای)، را برای بار چندم ممکن کند. و این حتا پیش از خود موسیقی جلب توجه می‌کند اگر دیده‌ی تیزبینی باشد.

والیش نوازنده‌ی مشهور وینی برای رسیتالش رپرتواری از دوره‌های کلاسیک و رومانتیک برگزیده بود که کم‌تر اجرا کرده(/می‌شود) یا اصلاً ننواخته بود؛ «سونات برای پیانو در لا بمل ماژور شماره‌ی 31»  از ژوزف هایدن (Hob. XVI:46)، «شش کانسولیشن» از فرانتس لیست، «سه قطعه برای پیانو» از فرانتس شوبرت (D. 946) و «فانتزی در دو ماژور» از روبرت شومان. ازهمین‌رو کنسرت نه‌فقط در ایران بلکه حتا برای کسانی هم که به‌طور مستمر کارش را دنبال کرده باشند، درخور توجه بود. آغاز رسیتال با هایدن که  والیش در اجرای سونات‌هایش سابقه‌ی طولانی دارد انتخابی عاقلانه و اطمینان‌بخش بود و فرصتی فراهم می‌کرد تا لحن شاخصش به گوش برسد. اثر لیست به‌عنوان اولین اجرا مکاشفه‌ای برای نوازنده (هرچند کمی ناتوان از دستیابی به نهایت ویژگی‌های بیانی هریک از آن نگین‌های موسیقایی) و فانتزی مشهور برای شنوندگان و نوازنده پایانی پیانیستیک سنگین و نفس‌گیر (مخصوصاً در مومان دوم  مارش‌گونه‌ی باشکوه) بود.

اما آنچه در قلب این رسیتال جای داشت، اثر شوبرت بود؛ قطعه‌ای که شنیدن اجرایش والیش را به‌عنوان یک شوبرت‌کار متفاوت تثبیت می‌کرد. آنجا که در آلگرو آسایی، بخش رقص‌مانندِ متلاطم بر اثر سرعت سرگیجه‌آور فاصله‌ای بعیدتر از همیشه از بخش آوازگون آرامش‌بخش گرفت و در تمپو پریمو به آتش اضطرابی زبانه‌کش‌تر از نخست بازگشت؛ یا آن‌هنگام که در آلگرِتو ملودی بخشِ متین نخستین را به تضادی تا حدِ خشونت تقویت‌شده رساند و باز به همان متانت بازگشت و دوباره به آهنگ شکوه‌آمیز گذر کرد و باز تردستانه میان محزون و متین فاصله‌ای بزرگ انداخت؛ یا درنهایت زمانی‌که تضادهای از پیش شدیدِ میان قسمت شادان و انفجاری آغازین و جدیت آیینی میانی را تا حد نهایت گسترش داد، والیش با مهارش بر دینامیک و رنگ و تغییرات حالت و جمله‌بندی خلاق ثابت کرد که همیشه می‌توان یک گام فراتر رفت.

21 آذر 1396
cover

«کانتوس» ماگنوس*

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

اکنون در خلال هر کنسرتی که نام و رنگی از «موسیقی معاصر» بر خود دارد صدایی طنین‌انداز است، صدایی نه موسیقایی که پرسشگری پرسان از نسبت ما با آن زبانِ به میراث رسیده‌ی رهایش و نوگرایی سده‌ی پیشین. صدا به آواز بلند می‌پرسد انسان امروز را با این زبان چه‌کار؟ هر کنش موسیقایی، هر آفرینش، هر قطعه، هر آلبوم که گفته و ناگفته با برچسب‌های «نو»، «معاصر»، «آوانگارد» و ... نشان‌دار شده باید متضمن مکاشفه‌ی چنین پرسشی باشد. و چنانچه صدای بلند پرسش از دل آثار به گوش نرسد و هر اثر پاسخی یگانه به آن فراهم نیاورد آنگاه نوبت از آنِ دیگری خواهد بود. ناگزیر همان صدای پرسنده، رساتر از قلمرو نقد برمی‌آید. هر چه رویدادها پرشمارتر، پرهیاهوتر و فراگیرتر این صدا نیز از هر دو سو بلندتر و کوبنده‌تر باید تا آنگاه که پاسخی بیابد و بر لکنت امروزین غالب بر این گستره چیره شود.

«کنسرت آنسامبل کانتوس» نیز چنین است. هر یک از هشت قطعه‌اش را می‌توان بدان پرسش آزمود پیش از آن که حتا به آستانه‌ی سنجش اجرا و دیگرها برسیم. و نتیجه؛ نسبت همه «استفاده» است. هیچ‌یک از آثار نسبت زبانی تازه‌ای نمی‌آفریند. از این بابت فرقی نیست میان «صدای موسیقی»ِ «نادر مشایخی» و نشانه‌های اصیل ارتباطش با سرچشمه، «گنبد» و «پرنده و انسان تنها»ی «آرمین صنایعی» و سرگشتگی موسیقایی، «خودنگاره»ی «کاوه میرحسینی» و دشواری‌ها منسجم ماندن و گسترش، «پژواک‌گویی»ِ «ارشیا صمصامی‌نیا» و «زنگ رنگی»ِ «سوسن لولاور» با خصلت ترکیبی‌اش.

دو قله‌ی کنسرت، «عروج» و «دگردیسی»ِ میرحسینی نیز با همه‌ی موفقیت اولی در برآوردن طنین رنگارنگ از اعماق پیانو و کامیابی دومی در خلق لحظات موسیقایی مواج و باوجود اجراهای تأثیرگذار و روح‌بخش «کامیاب بهرودی» پیانونواز و «علیرضا چهره‌قانی» ویلن‌نواز از آنها همچنان صدای درونیشان برای پاسخ خاموش بود. قطعات دست‌بالا اندک گرمای عاطفی‌ای می‌تاباندند و از پدیدار و پایدار کردن نسبتی ساختاری در دل آن زبان -نسبتی که به‌مثابه تصرف و گستراندن زبان باشد- پیاپی ناتوان می‌ماندند. دم‌به‌دم پاسخِ نایافته‌ی پرسش، سکوت، خاموشی، فریادوارتر می‌شد و آرامش را می‌آشفت که؛ این شاعری نیست. نوشتن با ترکیب‌های پیش‌زاد است.


* به لاتین آوازِ بلند، آواز بزرگ.

عکس‌ها از مانی رشاد

14 آذر 1396
بالا