اجرا و سخنرانی مجید کیانی در جشنوارهی فجر امسال، تبلور همهی تناقضهای درونی ویرانکنندهی جریانی بود که کیانی آن را در همهی سالها و دهههای اخیر نمایندگی کرده است. او بسانِ پیامبری شکستخورده، با آیات تکراریاش همه را به پیروی از راه خویش فراخواند. شنوندگان نیز محترمانه برای او دست زدند، به سخناناش گوش دادند، سعی کردند اجرایش را بشنوند، و پس از آن به دنیای واقعی خود بازگشتند.
دفاع کیانی از «سنت»های تاریخی خودساختهاش، که امروز به مدد تحقیقات تاریخی معلوم شده که از تصورات او بسیار دور بودهاند، در تناقض با همان سنتهاست: کار صنعتگر سنتی خودبیانگر بوده و سخنگو و بیانیهخوان نداشته. نورافکنی که بر چهره و ساز کیانی در تالار رودکی روشنی میاندازد و فردیتش را در مواجهه با شنوندگان سالن موکد میکند، خود در تناقض با مسلکیست که کیانی داعیهی بازگشت و پیروی از آن را دارد. این تناقضها ذاتیِ این جریانهایند و از اینرو، نشانگرعمق عبث بودن چنین گفتمانی.
تناقض در محتوای سخن او نیز هویداست: او در تقابل با نظم و منطق موسیقی کلاسیک اروپایی، دم از احساس و «آن» و رهایی موسیقی ایرانی میزند، اما در عینحال در مواجهه با تلاشهای خلاقانه برای خروج از ردیف و دستگاه، چون معلمی سرسخت بر چهارچوبهای مَکتبیاش پا سفت میکند! «شیریننوازی» و «موسیقی عامهپسند» را بسیار ارزش مینهد، آنی بَعد میگوید قصد ارزشداوری آنها را ندارد، و بلافاصله اضافه میکند که اینها «چیزی ندارند»! میگوید که در کنسرت موسیقی دستگاهی و جدی باید با سکوت و تمرکز حضور داشت و در کنسرت عامهپسند باید با فیلم گرفتن و پفک خوردن اجرا را «گرم کرد»، اما چون هر روایت ایدئولوژیک دیگری که با حذف و وارونهسازی همراه است، نمیگوید که قدیسین قاجاریاش در مجالس شادخواری و رقص کنیزکان فلانالدوله و فلانمیرزا مینواختهاند. گفتمان او، از فرط صلبیت و نفوذناپذیری، حصاری چندلایه دور خود کشیده و هیچ گفتوگوی فعال و نقادانهای با پیرامونش ندارد. این انزوای مطلق به توهم، ناتوانی در شناخت مسأله، و درنتیجه گفتاری پریشان منجر شده.
کیانی امروز جایگاه گذشتهاش را ندارد. از اتوریتهی ایدئولوژیک-سبکیاش دیگر خبری نیست، و شاید حضورش در فجر، تلاشی بوده برای رنگارنگ کردن گرایشهای حاضر در جشنوارهای بیچشمانداز و بیهدف، و افزودن چاشنی ویژهای به آن؛ چاشنی «دموکراتیک» جشنوارهی فجر: هم بهنام بانی و هم کیانی!
علیرغم خواستهی کیانی و طرفدارانش، مسیر کیانی و مسیرهای مشابه، موازی و همراه با موسیقی مردمپسندِ به غایت سخیف این روزهایند؛ دو جریانی که یکدیگر را تقویت میکنند. اولی، دومی را به رسمیت نمیشناسد، نسبت به آن خاموش است، فاصلهای نجومی با آن یافته، این حضور بزرگ اثرگذار را نمیبیند، و تتمهی رمقَش را معطوف به مبارزهای دنکیشوتوار با «شیریننواز»ها و «بدعتگذار»ها کرده، و دومی با پوزخندی ریاکارانه، اولی را در والاترین جایگاهها و مقامها مینشاند و شبی را به اجرای او اختصاص میدهد.
عکاس: محمد مهدوی هزاوه
کامیار صلواتی مجید کیانی کنسرت سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر نویز مرور سنتور
دیدگاهها
نستوه رمضانی 5 سال پیش(29 بهمن 1397 ساعت 10:11)
تفکر کیانی و امثالهم تا جایی که فقط به اجرای موسیقی و تبیین تفکرات شخصی ایشان بپردازد نه تنها مضر نیست بلکه میتواند باعث تعادل در موسیقی ایرانی باشد. خطر از جایی شروع میشود که سکان دانشگاه، وزارت ارشاد و سیاست فرهنگی مملکت به این جریان فکری داده شود و این جریان به بهانه مقابله با شیرین نوازی و پافشاری بر حفظ اصالت، عرصه را بر هنرمندان واقعی که با ریشه در سنت به خلق خلاقانه میپردازند تنگ کند، و گرنه اجرای ایشان هیچ آسیبی به موسیقی نمیرساند و مخاطب خود را نیز دارد(حتی اندک).
فرازی در نوشته منتقد گرامی وجود دارد که نشان از عدم دقت ایشان به شرایط زمانی هنر و هنرمند در هر دوره زمانی است. منتقد اجرای موزیسین های قاجاری در مجالس(شادخواری و رقص) را متناقض با گفته آقای کیانی مبنی بر لزوم گوش دادن به موسیقی دستگاهی در سکوت میدانند. لازم به یادآوری است که در زمان قاجار به علت نبود (دی جی)، نبود موسیقی الکترونیک، نبود کیبورد، نبود ضبط صوت و...، با ابزار اجرای موسیقی ردیف به گرم کردن مجالس میپرداختند. کما اینکه موسیقی کلاسیک اروپایی که امروزه موسیقی خاص برای افراد فرهیخته در همان جامعه محسوب میشود، در صده های قبل به دلیل فقدان موسیقی های رپ، جز، راک و... خوراک موسیقایی متن جامعه بوده است.