موسیقی تنبورنوازان، یکی از انواع موسیقیهای مردمی ایران است که در حوزهی تئوریک، در فقر بهسر میبرد. «آموزش تنبور: کتاب سوم»، یکی از آثاری است که میکوشد پای در این عرصهی متروک بگذارد و خلاء آثار تئوریک این حوزه را جبران کند.
نظام پیشنهادی نویسنده که بر مبنای آن مقامهای مختلف تنبوری تقسیم شدهاند، بر پایهی شش آرایش مدال در حوزهی یک دانگ طرح شده که به زعم نویسنده مبنای همهی مقامهای تنبوری (البته مقامهای بهاصلاح «مجازی») هستند. هرچند در چندوچون و نوع کاربست این سیستم پیشنهادی میتوان بسیار بحث کرد، در نگاهی کلی این رویکرد میتوانست کتاب را روشمند کند۱. در کنار این، آوانگاری مقامهای مختلف تنبور هم از نکات برجستهی کتاب است۲. با وجود این، اشکالات علمی و متدیک کتاب آنچنان چشمگیر است که باعث میشود این ایده نپرورده باقی بماند.
عموم اشکالات این کتاب، به همان چیزی باز میگردد که در گفتمان عموم تنبورنوازان به چشم میخورد: بیان خیل گزارههای اثباتناپذیر و گاه –احتمالاً- موهوم، اتکا به نقلهای شفاهی بینام و نشانی که مورد سنجش انتقادی قرار نگرفتهاند، بیان ادعاهایی سخت جسورانه و در عینحال بیپایه، مبهم بودن مبنای روششناختی کتاب، سر نزدن یا بیخبری از منابعی که بتوانند به تحقیق اعتبار ببخشند، و بالاخره بازتولید نظام سلسلهمراتبی شیفتهوارانهی استاد-شاگردی در متن کتابی علمی.
مصداقهای این اشکالات فراوانند. از همان پیشگفتار و ذکر تاریخچهی شکلگیری مقامهای مجازی و کلامی بدون اتکا به هرگونه تحقیق پیشینی یا سندی قابل اتکا، میتوان نشانههای این بیگانگی با پژوهش را دریافت. در بخشهایی از کتاب، ارجاعهایی مبهم و مداوم به «پژوهشهای انجام شده» (ص۷)،«منابع مربوطه»(ص۳۶)، «در بیشتر منابع» (دربارهی انتساب «باریه» به باربد، ص۱۷)، یا «مطالب نوشته شده» (دربارهی پیوند«قطار» با «گاتهای زرتشتی»، ص۱۸) وجود دارد که هیچگاه معلوم نمیشود منظور از آنها کدام تحقیقات یا مطالب است. علاوه بر این، بسیاری از ارجاعهای نویسنده به گفتههای شفاهی دو شخص، محمدعلی سلطانی (کرمانشاهپژوه) و ایرج خادمی (تنبورنواز)، است که بر خواننده هیچگاه معلوم نمیشود که کیستند و به کدام دلایل اینچنین سخنشان در موضوعات گوناگون مورد استناد قرار گرفته است۳. اعتبار منبعشناسانهی این ارجاعها هم معمولاً جای چندوچون دارد؛ مثلاً چرا باید گفتههای احتمالاً شفاهی «استاد دکتر محمدعلی سلطانی» دربارهی «چوپی» یا «سملی» مورد ارجاع قرار بگیرد و منابع معتبر پژوهشی شناختهشده و تخصصی دیگر، مثلاً لغتنامههای کردی به فارسی یا مقالات پژوهشی منتشر شده دربارهی رقص کردی، نادیده گرفته شوند؟ بهطور کلی، در کلّ این کتاب تنها به چهار منبع مختلف ارجاع داده شده است: «استاد ایرج خادمی»، «استاد دکتر محمدعلی سلطانی۴»، «بررسی مکاتب موسیقی کلاسیک دنیا، عماد فرحنیا»، و «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی۵».
این اثر از لحاظ موسیقیشناختی هم بسیار جای بحث دارد. مثلاً با وجود اینکه شش دستان دانگی در ابتدای کتاب تعریف میشود و در آن نیمچه اشارتی هم به تئوری دانگی طلایی شده است، بارها و بارها برای تعریف مقامهای مختلف از مفهوم گام استفاده میشود؛ در حالی که بهوضوح در بسیاری از این موارد رجوع به مفهوم گام نادرست و از اساس ناکارآمد است۶.
بعضی اصطلاحات و مفاهیم موسیقایی درست معرفی نمیشوند؛ مثلاً از اصطلاح «مکتب تبریز» در جایی استفاده میشود بدون آنکه برای خواننده معلوم باشد مکتب تبریز در تنبورنوازی چه ویژگیهایی دارد؛ یا چرا این روایتها برگزیده و آوانگاری شدهاند اما دیگر روایتها در این کتاب جایی نداشتهاند.
مشخصات کتابشناختی:
بهنود، یاشار (۱۳۹۵). آموزش تنبور جلد سوم (نظم مجازی). تهران: نای و نی.
۱- هرچند معلوم نیست که چرا یکجا در پیشگفتار نویسنده تقسیمبندی ششگانهی خود بر اساس این «دستان»ها را «غیرعمدی» میخواند (ص۶) و جای دیگر به مبنای آنها اشاره میکند (ص۷).
۲- و البته بررسی دقت آن یا اعتبار روایتهای برگزیدهاش خود فرصتی دیگر میطلبد.
۳- دستکم دربارهی سلطانی میشد بهجای استناد به گفتههای شفاهیای که دقیقاً معلوم نیست به چه کیفیتی بوده است، به آثار و کتابهای او ارجاع داد.
۴- اینکه چرا در اثری علمی از واژههایی مانند «استاد» و «دکتر» استفاده شده است هم خود بحثی دیگر است.
۵- مشخصات کتابشناختی دو منبع اخیر به همین اندازه ناقصند.
۶- مثلاً برای مقام باریه که گسترهاش از سل تا میدوبلبمل تعریف شده، از مفهوم گام استفاده شده است.
یاشار بهنود نای و نی کامیار صلواتی آموزش تنبور کتاب سوم موسیقی مردمی