«جویبار لحظهها» اثری نسبتاً بینقص است، در سبکی از تکنوازی موسیقیِ موسوم به "کلاسیکِ ایرانی" که در سه دههی اخیر در موسیقی ایران تثبیت شده است و اگر ایراد یا حرف و حدیثی میتوان گرفت یا داشت، در پیرویِ بیچونوچرایش است از همان "تثبیتشدههای" سبکِ رایج. «جویبارِ لحظهها»، آنچنان که سامر حبیبی در یادداشتِ همراهِ اثر نوشته است، جز در آخرین تِرَکِ سیدی، یک بداههپردازی است بدون هرگونه تصمیمگیریِ ازپیش. محتوای اثر نیز، هرچند بسیار رقیقتر، از این ادعا دور نیست. آنچه از غلظت ادعای حبیبی میکاهد با توجه به پیشدرآمد همایون و ضربی بیداد، که بداههپردازی بر ملودی معروف بختیاری است، بهدست میآید.خودِ این اصرار بر بداههپردازانه بودنِ اثر نیز از خصیصههای "تثبیتشدهی" سبکِ رایج است. اصراری که، در وهلهی نخست، نشانهی جدایی ذهنیِ موسیقیدانِ ایرانی است از همان چیزی که "بداههپردازی"اش مینامد. به عبارت دیگر، نشانهای است از تبدیلِ بداههپردازی از یک زیست و طبیعتِ هنریِ موسیقیدانِ ایرانی به یک "کنشِ معطوف به هدف"، که لازم است برایش تصمیمگیری کند که باشد یا نباشد. یعنی همان اتفاقی که برای معماریِ ایرانی افتاد؛ مُرد و خاطرههایش خلاصه و کاسته شد به نمای آجر سهسانتی و چند قوس و کاشیِ لاجوردی.
اما هیچ بدیههپردازیای، چه آن که ناشی از یک طبیعتِ هنری است و چه آن که با تصمیمگیری ایجاد میشود، برای بهوجود آمدنْ بینیاز نیست از سکوهای پرتابی که موسیقیدان با اتکا به آنها خود را به میانهی جویبارِ لحظهها پرتاب کند. سکو یعنی پیشدرآمدِ از قَبل ساختهشدهی همایون؛ همان ملودیِ بختیاری؛ همان رِنگ غلامحسین بیگجهخانی؛ همان الگوهای ملودیکی که همایون، چکاوک، بیداد، ابوعطا و حجاز (که در سیدی به غلط شور و دشتی نامیده شدهاند) به ما میدهند؛ این یعنی همان تثبیتشدههای سبکِ رایج. سامر حبیبی، در این اثر، همانقدر که سکوهای پرتاب را میشناسد و بر استفاده از آنها مسلط است، همانقدر هم به آفاتِ سبکِ رایج دچار است: توسل به روستازدگی در بافتِ یک موسیقیِ شهری بیآنکه با کلِ اثر همبافته شده باشد؛ تقلید از کیهانِ کلهر در لحن و صدادهی (در بخشهایی از آوازیهای ضربیِ شوشتری، تقریباً تمامی ضربی بیداد و حجاز)؛ اعمال سلیقهی صوتی عامهپسند در صدابرداری و غیرواقعی و آزاردهنده بودنِ واخُنِش (Reverb).
برای خرید و دانلود آلبوم جویبار لحظهها به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
05 دی 1396