هنر ـ یعنی آن کوشش زیباییشناسانه که پاسخی است جدی، درونی و جوشنده به درک انسان از مسئولانه زیستن ـ فارغ از اینکه چهها هست یا چهها نیست، همواره واقعی است. واقعی بودنش در نوع و شبکهی مربوطیتهایی است که به ایجادش انجامیده است. رنگی که به ضخامتِ خاصی، بهطرزی ویژه نقشی بر بوم شده است؛ سازهایی که در همآواییْ ترکیبِ خاصی را ترتیب میدهند؛ فضایی که بهگونهای خاص در اسارت سقفها و دیوارها درآمده است؛ تنها زمانی مصداقِ هنریِ نقاشی، موسیقی و معماری هستند که موجودیتشان جز در آنچه شدهاند غیرممکن بوده باشد. این واقعی بودنِ هنر است. در غیر این صورت، هرچه میآید یا نمیآید؛ اضافه میشود یا خط میخورد؛ کم میشود یا زیاد؛ بزکِ یکشبهی عروسِ کریهی است، که تنها زیورِ عکسهای دیوارکوب است و وارثانِ خونی را از آن نصیبی به رخساره نخواهد بود.
هنوز عاشقم مثالی موسیقایی است از توسل به همین بزکهای فرهیختهنما که همانقدر در رقابت با نمونههای مشابهاش ناکام است، که در تهیه و تولید بیکیفیت. تعیّنی صوتی است از ستونهای تختجمشید و سربازان پارسیِ نقشبسته بر آنها در قصرَکهای لواسان، یا قوسها و مجسمههای جعلیِ برجهای "نما رومیِ" نیاوران، که به دوره، اقلیم، کاربرد، تبار، پیشینه، آینده و نهایتاً خودِ صاحبخانهها بیربطاند و تنها بزکی هستند بهاستعاره تا، همزمان که به همقماشان پیامِ "این را چه میگویی؟" میرسانند، مردمِ عادی را از تصورِ، حتی، همنوع بودن برحذر بدارند. اینجا نیز فرهیختگیِ هنری جایش را به فرهیختهنماییِ متوسل به اَلنگ و دولَنگ داده است. چطور؟ با ارکستراسیون جداً مزاحم و بدصدا، که شنیدنش محتاج هیچ کوششی نیست جز صبر و شکیبایی و تحملِ شنونده؛ با شعرهایی بیمایه و آکنده از احساساتگرایی که پُراند از ترکیبات و قوافیِ باسمهای و البته محتاج فارسی بهتر؛ با طول نسبتاً بلندِ ترانهها که مدتی است تمهیدی شده است برای فرهیختهجازدنِ آنها؛ نیز با چند دقیقهای ساز و آوازِ بسیار نازل، شاید به نشانهی همهفنحریفیِ خواننده.
با هنوز عاشقم هیچ کاری نمیشود کرد. نه میشود شنید و به فکر فرو رفت و سکوت کرد و دوباره شنید، و نه میتوان چاشنی رانندگیِ یک روز بارانیاش کرد و به جادهی "شمال" زد و عاشقی یا فارغی را، لایِ دودِ سیگار، اشک ریخت.
برای خرید و دانلود آلبوم هنوز عاشقم به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
18 بهمن 1396