ارزشهای کتاب در قفس آشکارتر از آناند که نیازی به بازگوییشان باشد: پیجویی مصرانهی ابعاد گوناگون زیست هنری و شخصی یکی از مهمترین و جریانسازترین موسیقیدانان تاریخ ایران، جستوجوی گستردهی منابع مکتوب موجود و کنار هم آوردن و مرتب کردن دادههای آنان در قالب یک متن، نمایهی کاربردی انتهای کتاب، ویراستگی متن، و جذابیت گرافیکی آن.
علیرغم اینها، ریشهی مهمترین مسائل کتاب، رقّت رویکرد و روشی تحقیقی یا چارچوبی مفهومی در نگارش آن است. در قفس بر اسناد مکتوب پیشتر منتشر شده اما پراکنده دربارهی صبا تکیه کرده: بریدههای جراید، مقالات، کتابها، و دیگر منابع کمابیش رسمی و عمومی.
کتاب مملو از تکهنقلقولها و ارجاعات مستقیم بزرگیست که با توضیحاتی معمولاً کوتاه و منفعلانه از سوی نویسنده همراه میشوند و این خود باعث میشود که این پژوهش چون بستهای از اسناد نظمیافته دربارهی صبا جلوه کند؛ نه اثری علمی و روشمند. مثلاً، در بازگویی اختلاف وزیری و صبا بر سر انتساب قطعهی زرد ملیجه، به درستی روشن نمیشود که چرا نویسنده از ما میخواهد که روایت خالقی را بپذیریم نه روایت وزیری؛ یا در اشاره به مناعت طبع بالای صبا در دریافت شهریهی کلاس، اشارات انتقادی نویسندگان دیگر دربارهی دریافت شهریه از سوی دیگر موسیقیدانان بازگو میشود و محقق، بی آنکه توجهی به تفاوت موقعیت اقتصادی-اجتماعی صبا داشته باشد، در قبال آنها همدلانه سکوت میکند. همچنین، نکتههایی در این اسناد مکتوب ناگفته میمانند که ممکن بود با جستوجوی بیشتر منابع همچنان در دسترس، بهخصوص اسناد شخصی و مصاحبههای شفاهی -که انجام این آخری ممکن است تا چند دههی دیگر با فوت بستگان و نزدیکان زندهی صبا به کلی ناممکن شود- به تصویر روشنتری از چیستی و چگونگیشان دست یابیم؛ مانند اسباب گرایش صبا به مواد مخدر در اواخر عمر خود که به نحو تعارفآمیزی در منابع پیشین مسکوت مانده است. چهرهای که از صبا در مقدمهی کتاب ترسیم میشود نیز شبیه به قهرمانان عصر رمانتیک است: رنجدیده، تلاشگر، مصمم، منزوی، درکناشده، مهربان، فداکار، و بزرگوار؛ چهرهای که با جنبههای بهشدت زمینی شخصیت صبا در تضاد است و گاه هضمناشدنی برای خواننده.
بنابراین، در نگاهی کلّی، با اثری طرفیم که بنا به رویکردش، به نوعی تاریخنگاری عینی ادوارد گیبونی۱ نزدیک است. در چنین اثری، طبعاً نویسنده باید با اشتیاق و کوشش تمام به دنبال سنجش، مقایسه و تحلیل اسناد موجود و ارائه و معرفی اسناد نو باشد، اما او چندان در این راه کوشا نیست.
نیز میتوان به فقدانهای دیگری دربارهی این اثر اشاره کرد، فقدانهایی که میتوانستند کیفیت کار را بالاتر ببرند؛ از جمله آشفتگی نسبی در توالی و انسجام درونی بخشها (نه کلیت فصلبندی و فهرست)، نبود یک دیسکوگرافی زمانمند از آثاری که صبا به نحوی در خلق آنها نقش داشته (گاهنامهی انتهای کتاب و شرح توصیفی آثار صبا در بخشهایی چون «صبای آهنگساز» نمیتواند این نیاز را برطرف کند)، و بیتوجهی کامل به اسناد تصویری (از قبیل اسناد مکتوب، صفحهها، اسناد شخصی مورد استفاده توسط محقق۲، یا عکسهای مربوط به صبا، که حتی میتوانستند در تحلیلهای کتاب به یاری نویسنده بیایند)، و بالاخره رابطهی صبا و آثار صبا با مخاطباناش.
باری، نباید از انصاف دور بود: در قفس، به نوعی اولین تکنگاری بزرگ تحقیقی دربارهي صباست؛ اثری که میتواند سنگ بنای پژوهشهای آتی دربارهی مردی باشد که از پسِ سالها، به قول نویسندهی مجلهی موزیک ایران، همچنان به سویمان مینگرد و نگران ماست.
۱- ادوارد گیبون را اولین تاریخنگار مدرن میدانند. اثر معروف او، تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم، بر سنجش و استفادهی دقیق و موشکافانهی اسناد دست اول استوار بود و تلاش داشت تا به عینیترین راه ممکن به نگارش تاریخ بپردازد. روش او بدل به الگویی برای تاریخنگاران بعدی شد و منجر به گسست از شیوههای رایج «غیرعلمی» تاریخنگاری پیش از خود شد.
۲- برای مثال، در یکی از بخشهای کتاب به استفاده از اسناد یک آرشیو شخصی منتشر نشده اشاره شده است (صفحهی ۹۷)، اما تصویر یا جزییات دقیقتری از این سند در اختیار خواننده قرار نگرفته است.