تکرارِ کورِ رسوم و سنّتها و سرخوشیِ ناشی از این تکرار هرچقدر هم رایج و عمومی شده باشد، باز نباید غافل بود که میراث را باید به پیش راند و نباید نگرانِ حفظ ریشهها بود؛ باید به فکر خلق بود؛ همچون درخت که، در هربار نو شدن، از ریشهی پنهان در خاک جان میگیرد و دیگر گیاهِ گذشته نیست. در خلق، ساختارِ درست و منسجمْ نیازی بنیادین است و، به تبعیت از آن، در هر اثرِ هنری داشتن استخوانبندی شرط است. دید، با داشتن استخوانبندی، به جسمیت میرسد و میشود خلقت.
رادمان توکلی در آلبومش به سراغ نوا رفته است؛ «نوای» آشنا که بسیاری به آن پرداخته و در این بداههپردازیها الگویی مشابهِ الگوی او در پیش گرفته بودهاند و پرداختههای منسجمتری، حتا از الگوهای ردیف، پیشِ چشم گذاشتهاند.
«به رنگ نوا»، پیش از هرچیز، استخوانبندی منسجمی ندارد. عدم انسجامش از عدم تناسب میآید. رادمان، در برداشتهای خود از یک الگوی موفق (ردیف)، انتخابهای مناسبی نداشته و دیدی در ساختن و پرداختنِ الگوی کارش نمایان نیست. قطعاتِ پازل او، که نه به درستی کنار هم قرار میگیرند و نه در زمان مناسب حضور پیدا میکنند، به نارس بودن ملودیها و در نهایت گم شدنِ آنها منجر شده است. اگر آلبوم را در دو پارهی ردیفنوازی و ساختههای نوازنده مورد بررسی قرار دهیم، در پارهی اول، با اثری که صاحب بیان شخصی نوازنده و یا واجد ویژگی خاصی باشد مواجه نمیشویم؛ چه بسا که خودِ ردیف در ساختار اولیهاش بسیار منسجمتر عمل کرده است؛ در پارهی دوم، یعنی ساختههای رادمان توکلی، «شهرزاد قصه گو» غایب است. ملودیها از گیرایی، پویایی و روندگی برخوردار نیستند. این ضعفها از عدم تناسب و عدم تسلطِ تکنیکی و نداشتن تکنیک بیانی نشأت گرفته است. در ساختن و پرداختنِ یک مدل، که سالها به دلیل همین استحکام حفظ شده، تقویت ویژگیها و ارتقای آن است که میتواند آن را به نقطهای روشن تبدیل کند.
در پردهگردانی از نوا به آوازِ بیاتترک، آن هم در یک سومِ پایانی آلبوم که گوش در جستجوی یک اوج و پایانبندی داستان است، تحولی اتفاق نمیافتد، در حالیکه، هدف از مدگردی و پردهگردانی -قاعدتاً- ایجادِ تحول احساسی (با رفتن یا برگشتن به مد اصلی) در شنونده است.
برای خرید و دانلود آلبوم به رنگ نوا به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
14 تیر 1400