نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)
image 20150826 15415 xgples2

چگونه فرهنگ سلیقه‌ی موسیقایی را شکل می‌دهد، نه نژاد (بخش دوم)

بخشی از معنای موسیقی برای ما از ژانر یا سبک آن می‌آید، طرف دیگر داستان این است که گاهی ما «لغات»‌ یا قراردادهای سبکی یک نوع موسیقی را نمی‌شناسیم. درنتیجه موسیقی در آن سبک برای ما بی‌معنا خواهد بود. مثل این است که نتوانیم یک زبان خاص را بفهمیم.

موسیقی به‌عنوان یک وسیله‌ی ارتباطی، در مقایسه با زبان، کمتر خنثی است. درنتیجه انواع مختلف موسیقی گویی ارزش‌های متفاوتی را نمایندگی می‌کنند.

موسیقی راک ممکن است نمایان‌گر شورش جوانان در برابر چیزی باشد که ذهن بسته و مادی‌گرای سیستم ارزشی نسل قبل‌تر دانسته می‌شود؛ در حالی که موسیقی فولکلور سنتی ممکن است نماینده‌ی پاکی دست‌نخورده‌ی روستا باشد. این نظام‌های ارزشی ثابت نیستند بلکه می‌توانند در ذهن مخاطب ریشه داشته‌باشند. موسیقی کلاسیک برای برخی گویای عمیق‌ترین احساساتی است که نوع بشر می‌تواند درک کند و برای گروهی دیگر نخبه‌گرایانه، امپریالیستی و ‌خسته‌کننده است.

پس قابل درک بودن و ارزش، دلایل فرهنگی –نه نژادی- هستند که مخاطبان انواع مختلف موسیقی را متمایز می‌کنند.

این تفکیک‌ها از کجا می‌آیند؟ نتیجه‌ی عوامل موثر متعددی است شامل رشد در فرهنگ والدین، تحصیلات، روابط گروهی هم‌سالان،  بیان هویت فردی یا حتی قلمرو سرزمینی.

مثلاً گروه‌های مذهبی معمولاً هویت خود را و مرز سرزمینی خود را با نوع خاصی از موسیقی بیان می‌کنند؛ حتی اگر هدف‌شان بیان تاملات مذهبی‌شان باشد. و در بسیاری موارد موسیقی‌ای که افراد گوش می‌کنند تحت تاثیر حس‌وحال آنها است. در این صورت آنها حاضرند بین ژانرهای مختلف موسیقی رفت‌و‌آمد کنند تا جایی که موسیقی محرک یا آرام‌بخش اعصاب آنها باشد.

در جوامع شدیداً درگیر با شکاف‌های فرهنگی، موسیقی می‌تواند وسیله‌ی بسیار موثری برای آشتی و مصالحه باشد. موسیقی زبان جهانی نیست، اما اهمیت و معنایی ویژه برای همه‌ی ما دارد. همه‌ی ما انسانیت‌مان را از طریق موسیقی بیان می‌کنیم.

اگر یاد بگیریم که به اهمیت و معنایی که نوع خاصی از موسیقی برای گروهی از انسان‌ها دارد احترام بگذاریم، حتی اگر آن مجموعه‌ی ارزش‌ها را نپذیریم، قادر خواهیم بود تا کرامت انسانی را در موسیقی آنها تشخیص دهیم؛ فرقی ندارد اگر آن فرد آواره است، کودکی است که ترانه‌ای کودکانه را زمزمه می‌کند تا مؤمنی که عبادت می‌کند یا طرفدار تیمی ورزشی که تیم محبوبش را حمایت می‌کند.

بهتر حتی این است که بتوانیم درباره‌ی آنچه فلان موسیقی را برای‌مان بامعنی می‌کند با هم حرف بزنیم. کسی چه‌می‌داند شاید حتی بتوانیم به چندزبانی موسیقایی برسیم.

ارسال دیدگاه


بالا