انقلاب مخملی کلود دبوسی - بخش چهارم
محرک اولین پیشرفتهای دبوسی شعر بود. صدای شخصی او خود را در فضاهای پل بورژه (Paul Bourget) تئودور دو بونویل (Theodore de Banville) بودلر (Baudelaire) ورلن (Verlaine) و مالارمه (Mallarme) نشان میدهد؛ شاعرانی متنوع از کلاسیسیسم پارناسی تا باطنگرایی (Esotericism) نمادگرا. دبوسی، مثل شکارچی که طعمهای گریزپا را دنبال میکند، بهطور مکرر تلاش کرد تا سکون غریب «En Sourdine» ورلن را در کارش بهدست بیاورد: «آرام در نیمهروشنی / در زیر شاخههای بلند/ بگذار تا عشقمان بیامیزد/ با سکوتی عمیق». همانطور که والش نشان میدهد، اولین تلاشهای دبوسی از ۱۸۸۲ سرشار از هارمونیهای واگنری هستند. نسخهای از یک دهه بعدتر ظریف و بانفوذ است و تمامی اضافات آن حذف شده و دبوسی دیگر آماده است تا «بعدازظهر یک فون» را تصنیف کند. مالارمه از او خواست تا قطعهای برای اجرای تئاتری آن اثر بنویسد. «لَخت، همهچیز در این هنگام وحشی میسوزد» در ادامهی شعر در اشارهای پنهان میگوید «آن کس که در جستجوی او (la) است» و با نت لا همراه میشود. این فضای افتتاحیهی دبوسی است با سکون و ایستاییاش و آکوردهای مطلبوعش.
هنرهای تجسمی هم به همان اندازه منبع الهام مهمی برای وی بود؛ اگرچه برچسب «امپرسیونیست» بودن این ایدهی خطا را تثبیت کرده که دبوسی تلاش داشته همان کاری را در موسیقی بکند که مونه، رنوار و دگا در نقاشی کردند. این هنرمندان مورد توجه دبوسی بودند اما آن شتاب قلممو که معرف نقاشی امپرسیونیستی است، آن دور شدن از خطوط واضح و روشن برای رسیدن به واقعیتی مهآلودتر، در تکنیک روشن و واضح دبوسی دیده نمیشود. دبوسی مرموز است اما هیچوقت گنگ نیست. او با اشاره به قلمروهای خیالی و دنیای قصههای پریان، به گروه هنرمندان «Le Nabis» و به روح جنبش نمادگرایی (سمبولیسم) نزدیکتر است. او همچنین نگاهی به نقاشان پیش از رافائل داشت. کانتاتای سرنوشتساز اولیهاش به نام «La Damoiselle Elue» بر اساس شعر دانته گابریل روزتی (Dante Gabriel Rossetti) به نام «دوشیزهی خجسته» (The blessed damozel) و منظرههای نیمهانتزاعی ترنر (Turner) است که اثر بحثبرانگیز «La Mer» را نوید میدهد.
نقطهی اوج این فاز اول انقلاب دبوسی اثر «Pelleas et Melisande» است؛ اپرایی چنان متفاوت از اعقابش که در عمل خالق ژانر تازهی در موسیقی-تئاتر مدرنیستی شد. داستان دو برادر ناتنی که عاشق دوشیزهای مرموز میشوند ملهم از نمایشنامهای از نویسندهی نمادگرای بلژیکی موریس مترلینک است که دیالوگهای الکن آن پیشدرآمدی برای «در انتظار گودو»ی بکت است. دبوسی در حرکتی تندروانه تصمیم گرفت که خطبهخط این متن را بکار گیرد. پیش از این چنین کاری در اپرای روسی انجام شده بود اما دبوسی به موفقیتی بیسابقه در ادغام موسیقی با زیباییشناسی پیشرفتهی ادبی دست یافت.