نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)
New Yorkerr2

چشم‌اندازهای موسیقی در قرن بیست‌ویکم - بخش دوم

«موسیقی پس از سقوط» هم مثل وبلاگ راترفورد جانسون به گستره‌ی وسیعی از موسیقی‌ها از تجربی‌ترین کارها تا آرام‌ترین مینیمالیست‌ها می‌پردازد و نویسنده هوش انتقادی تیزبین و فراگیر خود را در آن به‌کار می‌گیرد. او را می‌توان «همه‌چیز-شنو» نامید؛ انگار که همه‌چیز را شنیده و درک کرده است.

راترفورد جانسون به‌شکلی عاقلانه روایتش را از ۱۹۸۹ آغاز می‌کند، نه ۲۰۰۰. قرن بیستم فرهنگی همانطور که با تأخیر –با تلاش‌های مدرنیست‌ها (پیکاسو، ماتیس، اشتاین، پاوند، شوئنبرگ، استراوینسکی)– آغاز شد، خیلی هم زود تمام شد و تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی درهم شکست. «سقوط» در عنوان کتاب، به‌روشنی به سقوط دیوار برلین اشاره دارد اما به معنایی وسیع‌تر هم نظر می‌کند. گسترش پرشتاب جهانی‌شدن، اوج‌گیری اقتصاد بازار آزاد، قدرت هجومی اینترنت و افول لیبرال دموکراسی باعث فرسودگی نهادها شد و عنصر شاخص تعریف‌گر فعالیت فرهنگی در طول قرن بیستم بود. سال ۱۹۸۹ من دانشجوی کالج بودم و دنیای آن روزها امروز به نظرم باستانی می‌رسد. مثل والدینم و پدربزرگ و مادربزرگم، من هم با خواندن روزنامه و مجله، نوشتن یا تایپ کردن ماشینی،‌ گوش دادن به صفحه، پست کردن نامه‌ها و رانندگی با نقشه بزرگ شدم. نقاط اشتراکم با آدم‌های بیست سال جوانتر بسیار کم است.

در زمینه‌ی موسیقی آهنگسازی شده، تغییر مهم عقب‌نشینی یا احتمالاً افول مدرنیسم بود. پس از جنگ جهانی دوم نظام‌های پیچیده و حیرت‌انگیزی برای نظام‌بخشی به موسیقی در سرتاسر جهان گسترده شد: آهنگسازی ۱۲ نغمه‌ای، روایت‌های مختلف سریالیستی آن، موسیقی شانسی و غیره. نمونه‌ی ایده‌آل موسیقی مدرن، انتزاعی و درهم پیچیده بود با حرکت‌های تند و انتقال‌های سریع. فرم‌های موسیقایی سنتی از مد افتادند و بیان سرراست احساسی نامطلوب تلقی شد. رهبر اعظم این دوره پیر بولز تلقی می‌شد که اعلام می‌کرد هر آهنگسازی که روش دوازده نغمه‌ای شوئنبرگ را درک و جذب نکرده «بی‌فایده» است.

یکی از تندترین نقدها به حال‌وهوای مدرنیستی از جانب سوزان مک‌کلری موسیقی‌شناس بود که در در مقاله‌ی «پرستیژ کشنده» در ۱۹۸۸ به آسیب‌شناسی «جذبه‌ی دشوار بودن» پرداخت و موسیقی مدرن را چنین می‌دید: «افراط بیش از حد در این ایده‌ی قرن نوزدهمی که موسیقی باید فعالیتی خودکار باشد، تفکیک شده از آلودگی‌های جهان اجتماعی بیرون.» او در پس ظاهر سرکش موسیقی مدرن یک نمایشگری مردانه و نوعی روگرداندن از «کیفیت‌های نرم، احساساتی و «مونث»» می‌دید. خوارشمردن شهرت و ارزش‌های تجاری توسط مدرنیست‌ها یک بازار جایگزین را پنهان می‌کرد که در آن هنرمندان نخبه برای بودجه‌های تحقیقی و استادی دانشگاه در آن رقابت می‌کردند.

مترجم: عباس سیدین منبع: newyorker.com

ارسال دیدگاه


بالا