نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)
dont stop2

موسیقی و تکامل - بخش دوم

پژوهش‌های عصب‌شناسی مدرن، مخصوصاً با استفاده از تکنیک‌های تصویرنگاری جدید تایید می‌کند که پردازش موسیقی در مغز زیربنای ساختاری یک‌پارچه‌ای در انسان دارد.

از مدت‌ها قبل می‌دانستیم که در افراد راست‌دست، زبان عمدتاً در نیم‌کره‌ی چپ مغز پردازش می‌شود درحالی که بسیاری جنبه‌های موسیقی شامل فعالیت در نیم‌کره‌ی راست است. اما تصویرنگاری‌های جدید نشان می‌دهد که مدارهای پیچیده‌تری در پردازش زبان و موسیقی دخیل هستند. مناطق متعددی از مغز در شبکه‌هایی ترکیب شده‌اند که در خدمت پردازش و تحلیل موسیقی و زبان عمل می‌کنند. این مدارها تا حدی از هم جدا بوده و در بخش‌هایی نیز هم‌پوشانی دارند. پژوهش‌های بیشتر همچنان دانش ما را درباره‌ی مدارهای مرتبط با موسیقی بیشتر می‌کند. مثلاً مناطقی از مغز که با پاسخ مثبت به موسیقی در ارتباطند، با شبکه‌های مرتبط با رفتارهای پاداش‌دهنده، تجربیات شخصی و اَعمال، مانند همکاری اجتماعی، ارتباط دارند.

برای بسیاری از افراد موسیقی‌درمانی موضوعی در حیطه‌ی «پزشکی جایگزین» و خارج از جریان اصلی دانش‌درمانی قرار می‌گیرد. اما با پژوهش‌های بیشتر، اکنون زمان تغییر این رویکرد فرارسیده است. به عنوان مثال، آموختن موسیقی تاثیری قابل‌اندازه‌گیری در خاصیت کش‌سانی مغز داشته و می‌تواند بر توانایی یادگیری در طی سال‌های رشد اثر بگذارد. همچنین ظاهراً موسیقی بر حافظه اثر گذاشته و مدارهایی را در مغز فعال می‌کند که به جنبه‌هایی از پردازش حافظه و خاطره مرتبطند.

در مغزهای در حال رشد، تغییراتی مرتبط با آموزش موسیقی دیده می‌شود؛ و در معرض آموزش موسیقی قرار گرفتن می‌تواند آثار مثبتی در کودکانی داشته باشد که از اختلالات رشدی نظیر اوتیزم یا سندروم ویلیامز رنج می‌برند. (اوتیزم یا خودماندگی، اختلالی عصب‌رفتاری است. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی تأثیر می‌گذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم، در ارتباطات کلامی و غیر کلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های مربوط به بازی، مشکل دارند. سندروم ویلیامز نیز اختلالی ژنتیکی است که بخش‌های مختلفی از بدن فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همچنین افراد دچار سندروم ویلیامز به‌شکل نامعمولی خوشرو و شاد و با غریبه‌ها صمیمی هستند)

در بزرگسالان نیز،‌ پژوهش‌های متعدد نشان داده است که موسیقی همراه با تمرین‌های حرکتی، کنترل و هماهنگی بدن را در سیر بازپروریِ پس از جراحی‌ها و نیز بیماری‌های تحلیل‌برنده نظیر پارکینسون افزایش می‌دهد.

همه‌ی این شواهد در کنار هم نشان می‌دهند که موسیقی امروز هم به همان اندازه‌ی ۷۰ یا ۸۰ هزار سال پیش برای ما عنصری اساسی است و همچنان برای رشد کودکان‌ و سلامتی جسمی و روحی اهمیت دارد.

بالاتر از همه، موسیقی وسیله‌ی اولیه‌ای است که افراد عضو گونه‌ی هوموسیپین را قادر می‌سازد تا آسیب‌پذیری‌ و فناپذیری‌شان را فراموش کرده و به عنوان یک گروه در کنار هم جمع شوند و از تجربیات جسمی و احساسی مشترک بهره ببرند.

ارسال دیدگاه


بالا